جنگل آسفالت
جنگل آسفالت

جنگل آسفالت

و من الله توفیق

من اون کار آسونه رو تا وقتی که مجبور نشدم انجام نمیدم، در عوض اون کار سخته رو وقتی که مجبورم خیلی خوب انجام میدم.

به زندگی تخمی من خوش آمدید

امروز صبح برای درخواست یه نامه حمایتی رفته بودم استانداری. در ورودی استانداری دیدم گوشیم زنگ میخوره. کی بود؟ بازرسی راهور. بله بعد از 7 ماه که خدمت لعنتی رو تموم کردم زنگ زدن میگن بیا برو دادسرا نظام. آخه اونزمان یه درگیری داشتم با چند نفر که اونام رفتن شکایت کردن و ادامه داستان. اهمیت ندادم رفتم داخل استانداری. رفتم قسمت بازرسی استانداری و خواهش کردم ازشون که یه نامه حمایتی بهم بدن. طرف اولش پیچوند و گفت اصن از این نامه ها اینجا نمیدیم به کسی و خلاصه وایسادم تا رئیس بازرسی بیاد. یه آقای بود به اسم ترابی. باهاش صحبت کردم. گفتم این نامه شما خیلی بدردم میخوره در حد همون معرفی باشه کار من حله. گفت نامه رو برای کجا میخوای؟ گفتم فلان جا. گفت اونجا اصلا زیر نظر ما نیست و ما به هیچ عنوان برای اونجا بهت نامه نمیدیم :| بازم کلی حرف زدم ولی خب گفت شرمنده نمیشه.
خیلی نا امیدانه اومدم بیرون از استانداری. داشتم زیربارون قدم میزدم که دیدم یه شماره غریب بهم زنگ میزنه. برداشتم بازپرس شعبه یک دادسرا نظام بود. گفت بیا اینجا شاکی هات اینجان ازشون رضایت بگیر واگرنه من جلبتو صادر میکنم. پشت تلفن گفتم باشه میام. ولی خب رفتنم مساوی بود با جلب شدنم دیگه. نرفتم با اعصابی دو چندان داغون رفتم پیش یکی از دوستان پیش اونا حالم خوب بود. ولی وقتی اومدم خونه با برادر که سر این موضوع دادسرا نظام صحبت کردم حالم خیلی بد بود. اون زمان خدمت خیلی الکی و سر هیچی برای خودم دردسر درست کردم. خلاصه یه اتفاق دیگه ای هم که افتاد این بود که با رمز اینترنتی و شماره کارت مامانم میخواستم اون خط دومم که ازش برای اینترنت استفاده میکنم رو شارژ کنم. 20 هزارتومن شارژ مستقیم زدم بعد وایسادم تا اس ام اسش بیاد. ولی نیومد. تازه بعدش متوجه شدم شماره رو اشتباه زدم :|یه 5 رو 8 زده بودم. خلاصه بدتر اعصابم ریخت بهم. دوست داشتم سرمو بکوبم توی دیوار که آخه یعنی چی؟
یه ساعتی تو حالت خیلی بدی بودم. همش به خودم فحش میدادم که چرا آخه دقت نکردم بعد تازه متوجه شدم بجای 20 هزارتومن 20هزارریال شارژ کردم! یعنی من به تومن نوشتم! خلاصه هیچی دیگه ... با اینکه کلا داغون بودم این اتفاقه واقعا خوشحالم کرد.

یکی از بزرگترین اشتباهات زندگیم که باعث شد خیلی خیلی خودمو بیچاره کنم این بود که فکر کردم بالاتر از سیاهی رنگی نیست...

زشت زشت زشت

خیلی زشته همه چیز.. آدمها، دنیا و زندگی. زشت ترین دوران کل زندگیمه..البته مطمئن نیستم. شاید از این زشت تر هم بشه در آینده. خدا واقعا اگه میبینی لطف کن یه حالی بهمون بده....