شت شت و بازم شت..
من شبیه آدمی ام که سالهاست اوکس توسین توی بدنش ترشح نشده.
من آدمی ام که سالهاست اوکس توسین توی بدنش ترشح نشده.
من شبیه آدمی ام که سالهاست اوکس توسین توی بدنش ترشح نشده.
من آدمی ام که سالهاست اوکس توسین توی بدنش ترشح نشده.
من شبیه آدمی ام که سالهاست اوکس توسین توی بدنش ترشح نشده.
من آدمی ام که سالهاست اوکس توسین توی بدنش ترشح نشده.
جنگل شده بود این شهر
با منظره های بکر
یک جنگل خر تو خر
علامه و روشن فکر
دنیای بدون در
دنیای پر از بن بست
دنیای فقط در خواب
دنیای سراپا مست
از دهکده ی خونین
از حمله آپاچی
یک کوه جسد ماندو
یک مشت تماشاچی
که سوختو ساکت ماند
با فاجعه بار آمد
هی فصل زمستان شد
هی گفت بهار آمد
دندان به جگر دادو
آرام لبش را دوخت
با پای خودش پایِ
هر چوبه دار آمد
سرخوش شده از تاول
معتاد به هر لخته
در خشم نمکدان ها
با زخم کنار آمد