جنگل آسفالت
جنگل آسفالت

جنگل آسفالت

کلی آدم بخاطر کرونا مردن، دل ما  هم بینشون مرد...

بیدار شدم. مامان هنوز نمیدونه خاله فوت شده. یه چندماه بسیار تخمی در انتظارمونه.. امیدوارم مامان بتونه هندل کنه...همین یه خواهرو داشت.
+ خاله کرونا گرفته بود. دو هفته ای بود توی بیمارستان بستری بود.

میرم بخوابم و میدونم احتمالا با صدای گریه های مادرم از خواب بیدار خواهم شد

پنجاه و شیش از فصل دوم

با  وجود همه تیره‌گی های دنیا، یکی از چیزایی که باعث میشه زندگی رو دوست داشته باشم اینه که میتونم از ساعت دو شب تا یازده صبح توی اتاقم با خودم تنها باشم..