جنگل آسفالت
جنگل آسفالت

جنگل آسفالت

امروز حدودا یه ساعتی با امین و میلاد توی پاسگاه بودیم. امین یکی از افسرنگهبانای پاسگاه ست. و میلادم یکی از اخطاریه نویسِ(جریمه نویس) که اومده بود آمارشو تحویل بده. منم پاس پیاده جلوی پاسگاه بودم که چون سرهنگ نبود رفتم نشستم توی پاسگاه. توی این یه ماهی که گذشته برای اولین بار بود که میرفتم پیش بچه ها. کلی خندیدیم کنار هم.. میلاد از سوتی هاش تعریف میکرد و ادای سرهنگ رو درمیاورد. امینَ م کلی از خاطرات دوران آموزشیش رو تعریف کرد و اینکه چقدر شیطون بوده اونموقع. ساعت حدودا 4 بود که دیگه جمع و جور شدیم و رفتیم سر پستامون. من میدان پروانه بودم که باید طرح رو نگه میداشتم و نمیذاشتم ماشین های شخصی وارد محدوده طرح بشن.  هوا هم کلی سرد بود و کلی لرزیدم. 4 ساعت بعدشم یعنی ساعت 8 اومدم خونه :)

+

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد