جنگل آسفالت
جنگل آسفالت

جنگل آسفالت

گـــــزافه

جدی جدی اعصابم خورده. دوست دارم با مشت بکوبم به دیوار، دوست دارم بزنم شیشه هارو بشکنم. دوست دارم همه چیزو داغون کنم. دیگه نمیتونم تحمل کنم. میخوام یقه شو بگیرم با مشت بزنم توی چشش. میخوام با تیغ همه جاشو خط خطی کنم طوری که خون همه جارو برداره. میخوام گردنشو بشکونم. اون باید تقاص کارایی که با من کرده رو پس بده. انتقاممو  ازش میگیرم. من نمیذارم آب خوش از گلوش بره پایین. اون هنوز نمیدونه با کی طرفه////
نظرات 3 + ارسال نظر
نون.ی.ر پنج‌شنبه 30 شهریور 1396 ساعت 13:18

همه ی ما تو ذهنمون کسی رو داریم که بارها به انواع مختلف روش ها کشتیمش... اونقدر دلم میخواد منم چند نفر رو اینجوری کنما

باید بزنی دهنش رو سرویس کنی.. که خب بهتره هرکسی روش خاص خودشو انجام بده

ندا شنبه 25 شهریور 1396 ساعت 15:17

من یه بار این حس رو تجربه کردم. کاملا درک می کنم حس الانت رو. فکر کن یکی بزنه زندگیت رو نابود کنه. ولی روزگار بی رحمتر از اونه که آرومت کنه فقط به زمان اجازه گذر میده و قسمت سختش منتظر شدن واسه جلو رفتن زمانه.

کاملا همینطوره.. ای کاش زمان بره جلو

بهزاد شنبه 25 شهریور 1396 ساعت 11:24

خون کثیفتو آلوده نکن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد