جنگل آسفالت
جنگل آسفالت

جنگل آسفالت

کینه ای

به عمق گرفتاریام که فکر میکنم.. به اینکه میبینم چندین ساله درگیر چه موضوعات مختلفی هستم. به اینکه چقدر دعا کردم توی این سال ها. چقدر منتظر بودم خدا یه کمکی برسونه بهم و یکمی سروسامون بگیره این اوضاع. به اینکه چقدر دهنم سرویس شده توی این سالها، چقدر شبهارو ناراحت و غمگین خوابیده م.. به این امید که خدا بزرگه، این مشکلاتم میگذره میره..بهرحال طبیعیه. زندگی بالا و پایین زیاد داره. آره خب...امیدوار بودم شرایط بهبود پیدا کنه و در چاره ای باز شه برام. مشکلات رو هرچقدر سخت و شرایط هرچقدر غمناک تحمل کردم. هرچند یه سری اتفاقا هم برام افتاد که اند بی رحمی بودن که خداشاهده من اصلا دوست ندارم حتی برای دشمنام اتفاق بیفته..
من تا میتونستم خیلی چیزارو تحمل کردم. از خیر خیلی چیزا گذشتم. کنار اومدم... گفتم جهنم بیخیال..بعد تازه خیلی به خودم فشار آوردم. به هر دری زدم. تا میتونستم تلاش کردم که مشکلاتمو حل کنم تا حدی..
ولی حالا .. هه. بیشتر از همیشه توی لجن گیر افتادم. بدون هیچ کورسوی امید. بدتر از همیشه. نمیدونم باید از کی دلخور باشم ولی داشتم به این فکر میکردم اگه خدایی هم وجود داشته باشه، چه خدای بی رحمیه..که توی تمام این سالها مارو دید. گرفتاریمون رو دید. غصه هامونو دید. و دید که چقدر التماسش کردیم و چقدر به درگاهش دعا کردیم، که چه راحت بود براش دیدن اینکه بنده هایی که آفریده روی این زمین دارن چه زجری میکشن. اگه به جای این خدای همیشه غایب فقط پدرمو داشتم هیچکدوم از این بلاها سرم نمیومد.

نظرات 6 + ارسال نظر
hadilla شنبه 13 مرداد 1397 ساعت 01:31

مشکلت واقعا مشابه یکی از مشکلات منه
منم دارم روش کار میکنم اوضاع بهتر شده،و اگه تمرینارو بیشتر انجام بدم و رو خودم کار کنم نتیجه بهتری میگیرم

به امتحانش می ارزه,ما این همه سال به سبک خودمون زندگی کردیم,این چن ماه به این سبک تجربه کنیم
@parvareshafkaar اینم یکی از کانال های نتایج هس ,کسایی که نتیجه گرفتن با ویس اینجا میذارن
تو کانال اصلی از اوووول کانال شروع کن, از فایل"ارتعاش"

از ته دلم امیدوارم مشکلات تو هم رفع بشه. چون مشخصه آدم مهربونی هستی و قلب بزرگی داری

حتما شروع میکنم. و وقتی نتیجه داد تو رو هم در جریان خواهم گذاشت. باز هم ممنون ازت

hadilla جمعه 12 مرداد 1397 ساعت 22:27

حتی جواب تو خوندم بازم حس کردم تو گذشته منی حتی تیکه کلام منم استفاده کردی اینکه میگی "میدونی " :),
اینکه نتیجه نگرفتی ینی یجای کار اشتباه بوده
منم ادم قرقرویی نبودم و راجب مشکلاتم ن قبلا ن الان باکسی حرف نمیزنم , ولی همون یکمم که بخدا قر میزدم بازم کنارش میگفتم من نمک نشناس نیستم شکرت برای این چیزا دیگه ای که دارم ولی خستم,گناهم چیه؟ میدونی برا همه مشکلات میگفتم اینا تقصیر من نیس, این بخاطر اشتباهات خانوادمه یا بخاطر..., شایدم نبود شایدم اینا نتیجه افکار غلطی بود که داشتم و یچیزایی بیشتر وارد زندگیم میکرد, الان دیگه قبول کردم اگه تا یه سنی اگه زندگی من اون بود و بخاطر یسری ادمای دیگه بوده ولی الان اگه بازم اتفاق بیوفته صدرصد تقصیر خوده, الان مسیولیت همه چیو قبول کردم شاید این جمله رو بعدها درک کنی.
قبل تر میدونی چی دیونم میکرد اینکه حس میکردم هیچی دست من نیس, قضا و قدر و سرنوشت و دیگرون و بشینم ببینم خدا و دنیا چی میخاد پس من چی؟ چرا قدرتی ندارم؟ این عدالته؟ تا یه مدت طولانی بخدا میگفتم این همش الکیه که میگن عدالت داری,اینکه مهربونی,اگه عدالت داشتی این همه مشکل به من نمیدادی اونم به بچه معصومی که گناهی نداشته چون خیلی سال بود درگیر خیلی چیزا بودم و میگفتم مهربون نیسی چون دردامو دیدی ولی کاری کردی؟ ولی یچیزایی فهمیدم که اینجورا هم نبوده,دنیا رازی داره که راز فهمیدم, تازه خودمو شناختم بعد خدارو
انقد که عاشق شدم قابل گفتن نیس,انقدر قربون صدقش میرم وقتی بش فکر میکنم اشک تو چشام پر میشه خیلیا این حسو درک نمیکنن حتی اونایی که جای مهر رو پیشونی شونه , قبلا کور بودم ولی پرده از جلو چشمام که کنار رف حالم خوب شد,خیالم راحت,بیشتر مشکلا هنوز هس ولی میدونم که میتونم حلش کنم و خدایی که ازون قدرتمند تر نی. من قبلا به هرکی که شاید میدیدم غمگینه حالشو خوب میکردم یا به حرفاش گوش میدادم ولی فهمیدم اشتباهه چون اکثرن حالم خراب میشه درحالی که مشکل اون یه صدم مشکل من نبود ولی صدبرابر قر میزد ولی کسایی که عین خودم ببینم که مشکل شون واقعا مشکله و دنبال راه حلن مثل اون پرنده تو قفس به در و دیوار میزنن اون راهی که پیدا کردم نشون شون میدم بعضیا هنوز اماده نیستن و نمیپذیرن و رد میکنن و بعضیا ن تا سرنخ بهشون بدی تا ته میرن, من انقد در مونده بودم که به هرچیزی چنگ زدم, هر راهی امتحان کردم, یه استاد با یه واسطه پیدا کردم که نشونم داد چجور خودسازی کنم چجور خیلی چیزارو عوض کنم, دروغه اگه نگم معجزه زندگیم, انقد همه زخم خوردیم که نمیتونیم باور کنیم یکی بی هیچ چشم داش کمک مون کنه چون اونی که اومد اینارو بم معرفی کنه منم اولش یکم مقاومت کردم ولی بعد پذیرفتم, اون یه غریبه بود که انگار فقط اومد منو با اون چیزا اشنا کنه و بره , من نزدیکا نه ماه رو خودم کار کردم به کمتر چیزی که رسیدم ارامش و خیال راحت و عشق بخدا بود , بعضی وقتا ما نیاز داریم یکی یادمون بده,من به چندتا از دوستام معرفی کردم ولی شاید انقدر درمونده نبودن یا تنبل بودن که انقد نخان بلند شن و یکاری کنن تا اخر غصه بخورن و نقش قربانی بازی کنن, ولی یکی شو مجبور کردم و حالش الان بهتره.
نمیدونم تو ذهنت امادگی پذیرش داره یا نه ولی بت معرفی میکنم, اگه دنبال حال خوبی برو تو این کانال و از اول کانال شروع کن فایل های صوتی رایگان تا چن ماه هرروز یکم یکم گوش کن , وارد دوره اصلی نشو, خودتو با همین فایل های رایگان امتحان کن, parvaresheafkar, این هم سایتش هس هم کانالش, اسم استادش امیرشریفیه,
امیدوارم یه روزی ببینم که نتیجه گرفتی :)
خودمم میدونم خیلی حرف زدم ولی اگه نتیجه بده می ارزه :)

:))
وای چقدر خوب فهمیدی مشکلات من از چه جنسی هستن! ببین دقیقا نود درصد مشکلات من مشکلاتی هستن که خودم توشون نقشی نداشتم و از طرف خانواده یا دیگران برام درست شدن.. ولی خب فشارش روی دوش من بوده.. مثلا برادرم یه اشتباه بزرگی کرده و کل خانواده رو درگیر کرده..و اینکه میدونی من توی این مدته خیلی نظرم راجع به خدا و عدالتش و خیلی چیزا تغییر کرده. چون خیلی روزهای بدی رو سپری کردم. در حالی که خدا فقط در حد یه تماشاگر بوده.. این نا امیدی رو تغذیه م، روی خوابیدنم، روی کار کردنم و خیلی چیزا تاثیر منفی گذاشته. و باید اعتراف کنم من دیگه با اون آدم خوشحال و شادابی که قبلا بودم فرسنگ ها فاصله گرفتم. منزوی شدم، بدبین شدم، نا امید، ناراحت. غمگین...همه اینارو توی خودم میبینم واقعا...
و خیلی هم سعی کردم که این روند غلط رو پایان بدم... ولی خب تا حل نشن این مشکلاتم واقعا هرکاری بی فایده ست و منو خوشحالم نمیکنه...

راستش من کانال رو دیدم و باید اعتراف کنم تا حالا از این روشا استفاده نکردم.. خیلی اشتیاق دارم براش. خیلی از سوالایی که دیگران پرسیده بودن رو خوندم و جواب ها... در نوع خودش شگفت انگیز بود. فکر نمیکردم انقدر اعتقادشون قوی باشه نسبت به این قانونا.. خوشم اومد واقعا. ممنونم ازت که بهم معرفی کردی این کاناله رو. و اینکه وقت گذاشتی اینارو نوشتی. واقعا سپاس گذارم ازت

hadilla پنج‌شنبه 11 مرداد 1397 ساعت 12:53

این متن خوندم حس کردم دقیقا حرفای دل دوسال پیش منه, میدونی مثل پرنده ای که تو قفسه و خودشو به در و دیوار قفس میزنه تا رها شه تا تموم بشه, ولی درد داره,خستگی داره,زخمی شدن داره,مثل اون پرنده زخمی و خونی مالی بودم هم به لحاظ مذهبی هم روانشناسی هم ماورایی و هرچی فکرشو کنی امتحان کردم,تلاشو برای رهایی ادامه دادم,بقول تو چقد التماس کردم تا به فکر بی رحمی خدا رسیدم که چرا اخه! ولی این به در و دیوار زدنا جواب داد,ادمی تو راهم گذاشت که راه درست نشونم بده,طرز فکرمو عوض کرد, تلاش کردم عوض شم,شاید بنظرت غیرمنطقی و مسخره بیاد ولی مشکلات اکثر ما بخاطر نوع دید و برداشت مونه, هرچی بیشتر قر بزنیم,ناشکر تر باشیم, هرچی منفی تر و... مشکلات و بدبختیا میمونن,بیشتر میشن,من خودمو عوض کردم تا شرایط عوض شد, برای تک تک چیزایی که داشتم هرروز شکرکردم, کوچک ترین چیزا, امیدواریمو بیشتر کردم, مثبت تر شدم, یسری تمرینا یاد گرفتم مثل اینکه دیه نقش قربانی بازی نکنم, انقدر گریه و.زاری نکنم و ناامید نباشم,بی توجهی به مشکل, باعث شد کم رنگ بشه راسشو بخام بگم از مشکلات ده ساله بزرگی که داشتم یکیش حل شد,به ارامش فوق العاده ای رسیدم ,بقیه مشکلات تا حدودی کمرنگ تر شد,علاقم به خدا بیشتر شد
,یه روز یکی به من کمک کرد,منم تا میتونم به بقیه, امیدوارم حرفامو با قلبت بپذیری و بش پوسخند نزنی,ارزش امتحان کردن داره
برات ارزو ارامش و جیب پرپول و لب خندون دارم

اولا که واقعا ممنونم ازت که وقت گذاشتی و پستمو خوندی. ثانیا خیلی خوشحالم کرد این کامنت طولانی و قشنگت..
واقعا پالس های مثبتش رو دریافت کردم. و یه دنیا ممنونم ازت.
میدونی راستش من خیلی آدم غر غرویی نیستم. تنها جایی هم که راحت از مشکلاتم حرف میزنم همین وبلاگه.. اونم صرفا وقتایی که خیلی نا امید میشم. و کلا حالا بخوام درد و دل کنم خیلی بحثا هست ولی خب ازش رد میشم.
من هر کدوم از جملاتت رو بارها خوندم. خودم قبول دارم این مدت مثبت اندیشی رو اصلا بهش اهمیت ندادم. چون طی این سالها انقدر این پروسه مثبت اندیشیم نتیجه عکس داده که واقعا خسته ام کرده. اصلا یجوری بود من هرچقدر بیشتر تلاش میکردم کمتر به نتیجه میرسیدم..هر بار شکست. هربار نا امیدی... هر بار شرایط بدتر
واقعا نمیدونم ایراد کار از کجاست ولی خب.. نشد.
هرچند من به نشانه ها ایمان دارم. و خب این کامنتت رو به فال نیک میگیرم. و با تمام وجود سعی میکنم یه شروع جدید داشته باشم. هرچند یکمی شکننده هستم و هراس دارم از اینکه اینبارم مثل دفعات گذشته به نا امیدی ختم شه ولی سعی مو میکنم.

بازم ممنون ازت.

Faella سه‌شنبه 26 تیر 1397 ساعت 08:13 http://faella.blog.ir

کاش از سربالایی در بیای و بیوفتی تو سراشیبی. بعد همونجوری و با همون سرعت، با ماتحت بیوفتی تو خمره ی عسل. کاش حالت خوب شه زود. آرزو دارم خوب باشی پسر

مرسی. واقعا ممونم بخاطر نظرت.. خیلی خنده م گرفت
حس خیلی خوبی گرفتم از کامنتت. تشکر.

باور شنبه 23 تیر 1397 ساعت 02:06 http://bavar-sharif.blogsky.com

ری اکشن اولیم ب پست این بود،
پووووووففففففف...
کجا ؟کی؟اتفاقی افتاد ک این شد ...
نمی دونم همه چی گنگه ولی ی چیزیو باور دارم ادما شاید بدون اب تا دوروز بدون غذا تا چن روز بدون اکسیژن تا چن دیقه خیلی کم دووم بیارن ولی بی امید یک ثانیه هم نمیشه نا امیدی مث طاعونه...

بنظرم آدمیزاد توی بدترین شرایطم که باشه به زور توهم و امیدهای واهی هم که شده خودشو امیدوار نگه میداره...

ندا جمعه 22 تیر 1397 ساعت 01:21

سلام. پستت واقعا ناراحتم کرد. فقط میتونم بهت بگم از قالب قربانی بودن دربیای. هر چقدر از خدا با نگرانی و استرس چیزی رو بخوای همونجوری هم دریافت میکنی. نمیدونم چرا این فکر مسموم رو بهمون القا کردن که خدا رو با گریه صدا بزنیم.
مهندس سقوط خیلی آسون تر از صعوده. چون آدم خودش رو ول می کنه تا بره پایین. سقوط رو انتخاب نکن.
شعار نیستن حرفام به هیچ وجه. راهش اینی که در پیش گرفتی نیست.

سلام ندا
خیلی ممنون بابت نظر قشنگت.
راستش نمیدونم جواب این کامنتتو چطوری بدم. فقط امیدوارم حق با تو باشه و اونی که اشتباه میکنه من.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد