جنگل آسفالت
جنگل آسفالت

جنگل آسفالت

آقای ب و بردارش امروز سر جمع نزدیک 30 بار زنگ زدن. یعنی 30 تا میس کال. آخه اونروز که رفتم نگارستان(چاپخونه آقای ب) دیدمش و صحبت کردیم گفتش که از طراحش راضی نیست و ازم  پرسیدمیتونم برم اونجا دوباره؟ من اونجا بودم گفتم آره میام ولی این حسابی که داریم رو تسویه کن کامل. اونم قبول کرد.
قرار بود فرداش پولمو بریزه که بازم نریخت :| زنگ زدم گفت موبایل بانکم کار نمیکنه، شب از چاپخونه رفتم بیرون میریزم. خلاصه هیچی. موند فرداشم نریخت، پس فرداشم نریخت :| دیگه منم اصلا پیگیرش نشدم. اما پسین فرداش کمتر از نصف طلبمو ریختشو بعدشم گفت بیا اینجا صحبت کنیم. دیگه منم پیچوندم گفتم کار دارم. شبش که با امید حرف زدم متقاعدم کرد کلا دور این آقای ب رو خط بکشم، گفت اون آدم درستی بود حقتو مثل آدم میداد، یه چیزی گرو نگه نمیداشت که وادار بشی بری اونجا براش کار کنی دوباره. منم به این فکر کردم توی این مدت چقدر منو اذیت کرد برای پول دادن. به من میگفت پول ندارم. ولی اونروز که رفته بودم اونجا دیدم نزدیک 20 میلیون داده یه دستگاه جدید گرفته. خلاصه دیگه تصمیم گرفتم قید باقیمانده پولمو بزنمو کلا بیخیالش شم.