جنگل آسفالت
جنگل آسفالت

جنگل آسفالت

سی و شش از فصل دوم

وقتی برسی به "دیگه مهم نیست"ترین حالتت... بعدش آرامشه کم کم میاد

نظرات 1 + ارسال نظر
اخمو چهارشنبه 9 تیر 1400 ساعت 23:37

من امروز به این حالت رسیدم. حرفهایی شنیدم که قاعدتا الان باید از شدت گریه کور می بودم. ولی شدم مثل بچه ای که اونقدر که کتک خورده، دیگه دردش نمیاد. تسلیم شده و توی دلش میگه: "تا ابد که نمی تونه به این کتک ادامه بده. الان دیگه تموم میشه."

واااااااات؟؟؟؟ چراااا آخه

ما توی دنیای ظالمانه ای زندگی میکنیم. من خیلی تمرین میکنم که حساس نباشم سعی میکنم کل روز رو بدور از آدمها و انرژی منفی باشم.. ولی باز هر از گاهی تهش یکی پیدا میشه که با کاراش یا یه کلمه حرفش گوه بزنه تو حالم.. سخته یکمی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد